
علماي اهل سنت در قضيه احتراق خانه ي حضرت زهرا كه بيت وحي
بود، سه گروه مي باشند: يك گروه منكر قضيه هستند و مي گويند: چنين چيزي واقع نشده
است.
گروه ديگر مي گويند: عمر اراده ي احتراق باب را كرد و فاطمه- سلام الله
عليها- را به غصب آورد، ولي اين گونه كارها از گناهان صغيره است و ضرر و خسران به
مقام خلافت ابوبكر نمي رساند و از نظر آنها مثل اينكه با يك زن عادي برخورد كرده
اند.
گروه سوم مي گويند: بر فرض كه در خانه را هم بسوزانند، چون مسئله ي امامت
و نصب خليفه مطرح بوده كه از اهم امور است و مخالفين و معترضين هم در خانه فاطمه-
سلام الله عليها- جمع بودند و اگر در اين حادثه هم زني خشمگين شود، ضرر ندارد، لذا
بايد مخالفين را هر كس كه باشد سركوب نمود؟!
در جواب گروه اول كه اصلا منكر
قضيه احتراق هستند، بايد گفت كه چندين دليل و مدرك در كتب حديث و تاريخ اهل سنت
موجود است كه حادثه ي آتش زدن باب وحي را اثبات مي كند، كه در فصل «يورش به خانه ي
وحي» خواهيم آورد. و اكثر آنها با صراحت مي گويند كه در خانه ي وحي را آتش زدند.
اما در جواب گروه دوم كه مي گويند:
اين گونه كارها از گناهان صغيره است و ضربه اي به مقام خلافت نمي رساند، بايد گفت: به نص صريح خود اهل سنت (محدثين و مورخين) پيامبر- صلي الله عليه و آله و سلم- فرمود: فاطمه- سلام الله عليها- پاره تن من است، كسي كه او را اذيت كند مرا اذيت كرده است، و هر كس مرا اذيت كند خدا را اذيت كرده و كسي كه خدا را اذيت كند كافر است. سوال: آيا اذيت فاطمه- سلام الله عليها- كه علت و موجب اذيت خدا و پيامبر- صلي الله عليه و آله و سلم- مي شود از گناهان صغيره است؟ و يا از اكبر كباير و از گناهان نابخشودني است. حتي خود ابوبكر و عمر در موقع مرگ بارها اظهار پشيماني مي كردند كه اي كاش كشف خانه فاطمه- سلام الله عليها- نمي كرديم و دختر پيامبر را اذيت نمي كرديم و در هنگام مرگ و احتضار فهميدند كه چه گناه بس بزرگ و نابخشودني را مرتكب شده اند، عين كلمات و سخنان آنها حين مرگ در فصل «خشم ابدي» خواهد آمد.
اما در جواب گروه سوم كه مي گويند: براي نصب خليفه و تعيين جانشيني اگر درب خانه ي دختر پيامبر- صلي الله عليه و آله و سلم- هم سوزانده شود، و زني ناراحت شود اشكال ندارد، بايد گفت: آيا محدثين اهل سنت در كتب روايي خود از قول پيامبر اسلام- صلي الله عليه و آله و سلم- نگفته اند كه خانه فاطمه- سلام الله عليها- و علي- عليه السلام- از خانه انبيا است و بلكه بالاتر از خانه ي انبيا است.
سيوطي در تفسيرش مي گويد: «اخرج ابن مردويه عن انس بن مالك و بريده قال «قرا رسول الله- صلي الله عليه (و آله) و سلم- هذه الايه «في بيوت اذن الله...» فقام اليه رجل فقال ايي بيوت هذه يا رسول الله قال بيوت الانبياء فقام اليه ابوبكر فقال يا رسول الله هذالبيت منها (لبيت علي و فاطمه) قال من افاضلها»: [1] ابن مردويه به نقل از انس بن مالك و بريده روايت كرده است كه رسول خدا صلي الله عليه (و آله) و سلم اين آيه «در خانه هايي مانند معابد و مساجد و منازل انبيا، خداوند رخصت داده است كه آنجا رفعت بايد و در آن نام خدا ياد شود» را قرائت فرمود، مردي بلند شد، عرض كرد: اي رسول خدا اين خانه ها كدامند؟ پيامبر- صلي الله عليه و آله و سلم- فرمود: خانه هاي پيامبران است، ابوبكر بلند شد و عرض كرد: اي رسول خدا آيا اين خانه «اشاره به خانه علي و فاطمه- سلام الله عليها-» از آن خانه هاست؟ پيامبر فرمود: بلي از آنهاست و از بهترين آنها است.
از اين علماي اهل سنت بايد سوال كرد: آيا خلافت و امامتي كه به دستور خداوند در روز غدير خم تعيين شد مهم بود؟ و يا خلافتي كه دو روز بعد از فوت پيامبر- صلي الله عليه و آله و سلم- در 28 صفر كه بر خلاف دستور قرآن و فرمايشات پيامبر- صلي الله عليه و آله و سلم- انجام شد؟
فخر رازي در ذيل آيه ي «يا ايها الرسول بلغ ما انزل اليك من ربك، فان لم تفعل فما بلغت رسالته»[2] مي گويد: آيه در فضيلت علي بن ابي طالب- عليه السلام- نازل شد و همين كه اين آيه نازل شد، رسول خدا- صلي الله عليه و آله و سلم- دست علي- عليه السلام- را گرفت و فرمود: هر كه من مولاي او بودم و هستم، علي مولاي اوست، بارالها دوستي كن با كسي كه با او دوستي كند، و دشمني كن با كسي كه با او دشمني كند، بعد از آن عمر علي- عليه السلام- را ديد گفت: «هينا لك يابن ابي طالب اصبحت مولاي و مولي كل مومن و مومنه» [3] گوارا باد برايت اي پسر ابوطالب كه مولاي من و مولاي هر مرد و زن مومن شدي.
محب الدين طبري در كتاب «رياض النضره» در ذيل آيه شريفه «وقفوهم انهم مسؤلون» [4] از قول علي- عليه السلام- روايت كرده كه رسول خدا فرمود: وقتي در روز قيامت خلايق اولين و آخرين جمع مي شوند و صراط روي جهنم نصب مي شود، احدي نمي تواند از آن عبور كند مگر آن كه برائتي از تو داشته باشد، يعني در دنيا داراي ولايت تو باشد. [5] .
بغدادي از انس بن مالك روايت كرده كه چون ابوبكر به حالت مرگ افتاد گفت: من از رسول خدا- صلي الله عليه و آله و سلم- شنيدم كه مي فرمود: «ان علي الصراط لعقبه لا يجوزها احد لا بجواز من علي بن ابيطالب»: بر صراط بهشت عقبه اي- بس خطرناك- است كه احدي از آن نمي گذرد مگر با داشتن جوازي از علي بن ابي طالب و باز هم او گفت: شنيدم از رسول خدا- صلي الله عليه و آله و سلم- كه به علي- عليه السلام- مي فرمود: «انا خاتم الانبياء وانت يا علي خاتم الاوليا»: من خاتم انبيايم و تو يا علي خاتم اوليايي. [6] .
با اين اعتراف چگونه ابوبكر و عمر به خود حق دادند كه خلافت را از صاحب اصلي آن غصب كنند، و باز هم با چه توجيهي علماي اهل سنت مي گويند كه براي نصب خليفه اگر خانه اي سوزانده گردد و زني هم ناراحت شود اشكال ندارد، مگر خانه زهرا- سلام الله عليها- از خانه هاي عادي بود و خود زهرا- سلام الله عليها- مثل زنهاي ديگر است كه اشكالي نداشته باشد!؟
[1] تفسير الدر المنثور، ج 5، ص 50 و فاطمه در كلام اهل سنت، ج 1، ص 345.
[2] سوره ي مائده، آيه 67 (اي پيامبر! آنچه از جانب پروردگارت بر تو نازل شده است به مردم برسان، و اگر اين كار را نكني رسالت خود را ناتمام گذاشته اي).
[3] تفسير كبير، ج 3، ص 636 والبدايه والنهايه، ج 7، ص 449 والرياض النصره، ج 2، ص 169. فخر رازي سپس مي گويد: اين قول از ابن عباس و براء بن عازب و محمدبن علي- عليه السلام- نقل شده است.
[4] سوره ي صافات، آيه 24 (در موقع حساب نگاهشان دارند كه در كارشان سخت مسؤلند.
[5] رياض النضره، ج 2، ص 172.
[6] تاريخ بغداد، ج 10 ص 357 و 358.